اریانااریانا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

ستاره زندگیم

بدون عنوان

1391/4/29 12:09
نویسنده : مامان وبابا
207 بازدید
اشتراک گذاری
شیطنت های وروجکم

ستاره زندگیم

 

شکلکهای جالب آروین در چشمت دنيايی از لطف و زيبايی
بر رويت سايه ای از عشقی خدايی
امروزت را سرشار از شور كودكی
فردايت را روشن با نور دانايی
می بينم می بينم می بينم
با نرمي در گوشت لالايی می خوانم
جسمت را پاره ای از قلبم می دانم
با رنجت قلب من می لرزد می لرزد
با اشكت با آهت می گريد چشمانم
چشمت را بر دنيا بر زشت و بر زيبا
می خواهم بگشايی دريابی فردا را
فردايی كه در راه داری تو فرزندم
فردای آينده فردای ناپيدا

 

شکلکهای جالب آروین

 

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:52 توسط باباو مامان| يک نظر |
 

 
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netقربون قلبت عزیزم خدا خیلی بهت رحم کرد داشتی بازی میکردی که ازرو صندلی افتادی گوشه چشم راستت زخمی شد اگه یذره اینورتر بود دور ازجون الان چشمت داغون بود خدا خودش مواظبته منم برات یخ گذاشتم روش که تحمل نداشتی الان کبود شده خدا بلا را ازهمه نینی کوچلوها دورکنه به حق پنج تن٬
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن 1390ساعت 14:59 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 16:32 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

یه اسمون ستاره فblue heartsدای

یک نگاه تو

 

 

زنده باد کرد زنده باد ایل بزرگ کلهردخترم تو ازایل شجاع کلهری خونی

 

که تو

 

 

 

رگهات جریان داره خون اریایی اصیله برکردبودنت افتخار کن توباید

 

دراینده

 

 

 

 

انشااله برای میهنت ایران عزیز افتخار افرین باشی چون ایران نباشد تن من مباد تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 15:51 توسط باباومامان | نظر بدهید

تقدیم به دخترم

 

 

 

به ستوه امده این دل به که گویم به کدامین

 

 

کعبه حاجات شکوه کویم

 

 

ای که دل میشکنی دل خریداری هست این دل مارا اریانا دلداری هستتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 15:44 توسط باباومامان | نظر بدهید

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netدختر گلم ۲۳بهمن واکسن ۱ونیم سالگی زد شب تاصبح منو مامان نخوابیدیم همش تب میکردی شکرخدا دم صبح بهتر شدی
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 15:42 توسط باباومامان | نظر بدهید

عزیزم شب تولدت رفتیم میدان نقش جهان افطار کردیم بعد برات شمع روشن کردیم چندتا دختر بچه هم اومدن توجشن شرکت کردن برای خانوادههاشون کیک فرستادیم خیلی خوش گذشت ۱خانم اومد ازاین جشن تولد به وجد امده بود نمیدونست ما از غریبی وبی کسی امدیم اینجا پیش خودش فکر میکرد چه حرکت جالبیه خلاصه ساعت ۱۱شب امدیم خانه عروسک بابا۱سالگیت مبارک مامانی هم عاشقانه بوست کرد

 

 

+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 13:11 توسط باباومامان | نظر بدهید

 
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 12:32 توسط باباومامان | نظر بدهید

کیک تولد باباجون مارا گذاشت شهرستان خودش رفت سرکار اخرای برج ۴امددنبالمان باهم بریم اصفهان دایی میثم هم باهامون اومد خیلی دلم گرفته بود ازطرفی هم میثم بود دل گرمیم بود خلاصه توراه ماشینمون چندبار خراب شد که شکرخدا اقایی درستش کرد باراخر ۵کیلومتری خونه بودیم خراب شد که دانیال زنگ زد دوستش امد ماشینو بکسل کرد ساعت ۱۱رسیدیم خانه صبح زود برامون مهمان امد دوست اقایی باهمسرش امدن نهارموندن وبعداز کمی استراحت رفتن هرچه اصرار کردیم برا شام نموندن وقتی اقایی خونه نبود میثم جون خیلی تو کارای خونه کمکم میکرد تااینکه ماه رمضان شرو شد من که روزه نگرفتم چون تو شیر میخوردی دایی میثم وبابایی روزه میگرفتن ۱روز اقایی ازسرکار اومد خیلی حالش بد بودبشدت ضعف کرده بودکه دایی میثم حدود۴۰دقیقه ماساژش داد کمی بهتر شد وتا افطارخوابیدفردا رفتیم برات کیک تولد سفارش دادیم

 

شکلکهای جالب
آروین

+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 9:34 توسط باباومامان | یک نظر

 

سلام بابایی هنوز ۱ماه نشده بودی که برای عروسی دایی منصور دعوت شدیم عروسی کوچک وباحالی بود بعداز عروسی گذاشتمتان خانه عمه کمی هم اونا ازدیدنت خوشحال بشن نمیدونی دایی میثم مصیب داداش حسن وداداش معینو فاطمه وزهرا برادیدنت دعواشون میشد توهم انصافا باحال بودی به همه لبخند میزدی همه دوست داشتنو دارناخرای مهرماه بود امدم اوردمتان اینجا تاعید برنگشتیم ۱روز برف بارید تو۳ماه بودی بردمت برف بازی یخ کردی مامان میترسیدسرما بخوری عید شد رفتیم شهرستان هرجامیرفتیم همه دوست دارت میشدن چونبه روی همه لبخند میزدی ۱۱فروردین رفتیم خوزستان سیزده بدر سد دز بودیم خیلی جای باحالی بود دوباره گذاشتمتان خانه عمه اردیبهشت امدم دنبالتان بابابزرگ وعزیزهم اومدن باقطاررفتیم مشهد۹روز بودیم خیلی فازداد میزاشتمت روی دستم ازروسر همه میفرستادمت زریح امام رضارومیبوسیدی بعضیا حسودی میکردن ازاینکه باباقد بلنده بعضیا هم بچه هاشونو میدادن من ببرمشون نزدیک ضریح بابابزرگ هم که خیلی اذیت میشد دست میگرفتم دور کمرش تا تو اون شلوغی راحت برسه به ضریح اخه تومردم رسمه اگه کسی دست به ضریح نزنه زیارتش قبول نیست خلاصه از مشهد امدیم اخرای خرداد رفتیم شهرستان دایی مصیب برات گوشواره خریده بودراستی موهاتو باژیلت تراشیدم خیلی زشت شده بودی

 

 

 

+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن 1390ساعت 1:47 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

بابا جون ماه رمضان بودساعت ۷شب مامانو که کمی دلش درد میکرد بردمش بیمارستان امام(ره)اسلام اباد غرب پیش خودم فکرمیکردم تاقبل ازافطار برمیگردیم ولی خداخواست ساعت ۱۰شب سومین روز ماه رمضان متولد بشی همه امده بودن پرستار اومد بغلش بودی وگریه میکردی منو عمو رضا فیلم میگرفتیم اشک ذوق تو چشام حلقه بسته بود مادرت نتونست بیاد ببینمش عمه شب پیشتون ماند امدم خانه نماز شکر برا سلامتی تو مادرت خوندم تاصبح ازشوق خوابم نمیبردفردای اون روز امدم کارای ترخیصو انجام بدم نامردا انقدر بالا پایینم فرستادن از پله ها گلومخشک شده بود اسانسورشون خراب بود بالاخره ازاد شدین امدیم خانه همه جمع بودن اسفند دود میکردن خیلی ریزه میزه بودی همش ۱کیلو ۸۰۰گرم عمه زبیده بردت حمام ازت فیلم گرفتم بعداز دوش توگوشت اذان واقامه را خواندم اسمتو گذاشتم اریانا یکی یکی افراد فامیل میومدن دیدنت بعداز ۴روز شناسنامه اتوگرفتم ۱۲روزه بودی که همراه مامان امدیم اصفهان شب ساعت ۷رسیدیم همش خواب بودی به محض اینکه وارد ساختمان شدیم زدی زیر کریه فرداش خانم جعفری کهمعلمه امد دیدنت خدا خیرش بده خیلی به مادرت کمک کرد

 

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم بهمن 1390ساعت 0:47 توسط باباومامان | 3 نظر

موضوع :

نوشته شده در پنجشنبه 29 تير 1391ساعت 9:55 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

سلام عمرمامان صبح بعددادن صبحانه به شمامشغول تمییزکردن خونه شدم شماهم خیلی کمک میکردین هرجارودستمال میکشیدم بادستهای کوچولوت کثیف میکردیتوی اشپزخونه کنارت نشسته بودم یه لحظه ازت قافل شدم که صدامیزدی مامان مامان یکدفعه ایی به گریه افتادی منم باعجله خودمو بهت رسوندم دیدم کنارکابینت ویخچال گیرافتادیحالم خیلی بدشودبغلت کردم بوسیدمت خودت شرع به خندیدن کردی انگارمیخواستی منوازنگرانی دربیاری قربونت برم که به فکردله مامانت هستی قرارشده خاله جون وبچه هاش بیان به وبت سربزنن خیلی دلم واسشون تنگ شده کاش نزدیک بودیم هروز میرفتیم پیششون

 

دوستتوووووووووووووووووووووون دارییم

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:35 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

 

   شکلکهای جالب آروینloveشکلکهای جالب و متنوع آروین

 

چندروزپیش واسه جشن ولادت حضرت رقیه دعوت شدیم امام زاده شاکرم همراه بابایی رفتین واسه زیارت دوست بابایی وخانوادشم بودن به هممون خوش گذشت بعداونجا رفتیم میدان امام فرشته کوچولوی من وبابا سرگرم بازی بادوست کوچولوش سیدعدنان بود به ساعتم کاری نداشتن که دیروقته وقت برگشتن خیلی گریه کردی که بازم بمونیم خیلی دوست دارررررررررررررررم تمام هستیم

 

 

 

 

شکلکهای جالبآروینشکلکهای جالبآروین

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:35 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

 

در بعضی  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ مهدکودک های ایران9صندلی می ذارن و به10بچه می گن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و...ادامه بازی.

 

بچه ها هم همدیگر رو هل می دن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن. با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش می دیم که هر کی باید به فکر خودش باشه. در مهدکودک های ژاپن9صندلی می ذارن و به 10 بچه می گن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین.

پس بچه ها نهایت سعی خودشونو می کنن و همدیگر رو طوری بغل می کنن که کل تیم 10 نفره روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی ، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و همین طور تا آخر. با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد می دن.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکلکهای جالب آروین

 

 

 

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:35 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

 

 شکلکهای جالب و متنوع آروینشکلک های جالب و متنوع آروین

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:35 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

 

 

سلام هستیم امشب بدجوری خسته شدم بعداینکه خوابوندمت اومدم سراغ وبلاگت ازاوله اول تغییرش دادم من که خیلی دوسش دارم خستگیمو برطرف کرد

مبارکت باشه گل باغ زندگیم

دنیای زیبا

 

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:35 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

 

 

محرم89

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:17 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

 

 

نازگلمقبل از 1سالگی

موضوع :

نوشته شده در چهارشنبه 28 تير 1391ساعت 23:11 توسط باباو مامان| نظر بدهيد |
 

 

 
 
سلام عمرمامان صبح بعددادن صبحانه به شمامشغول تمییزکردن
خونه شدم شماهم خیلی کمک میکردین هرجارودستمال میکشیدم بادستهای
کوچولوت کثیف میکردیتوی اشپزخونه کنارت نشسته بودم یه لحظه ازت
قافل شدم که صدامیزدی مامان مامان یکدفعه ایی به گریه افتادی منم
باعجله خودمو بهت رسوندم دیدم کنارکابینت ویخچال گیرافتادیحالم
خیلی بدشودبغلت کردم بوسیدمت خودت شرع به خندیدن کردی ا
انگارمیخواستی منوازنگرانی دربیاری قربونت برم که به فکردله مامانت هستی
قرارشده خاله جون وبچه هاش بیان به وبت سربزنن خیلی دلم واسشون تنگ
شده کاش نزدیک بودیم هروز میرفتیم پیششون

 

دوستتوووووووووووووووووووووون دارییم

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم تیر 1391ساعت 16:53 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

   شکلکهای جالب آروینloveشکلکهای جالب و متنوع آروین

 

چندروزپیش واسه جشن ولادت حضرت رقیه دعوت شدیم امام زاده شاکرم

همراه بابایی رفتین واسه زیارت دوست بابایی وخانوادشم

بودن به هممون خوش گذشت بعداونجا رفتیم میدان امام

فرشته کوچولوی من وبابا سرگرم بازی بادوست کوچولوش

سیدعدنان بود به ساعتم کاری نداشتن که دیروقته

وقت برگشتن خیلی گریه کردی که بازم بمونیم

خیلی دوست دارررررررررررررررم تمام هستیم

 

 

 

 

شکلکهای جالب
آروینشکلکهای جالب
آروین

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم تیر 1391ساعت 16:37 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

در بعضی  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_ مهدکودک های ایران9صندلی

می ذارن و به10بچه می گن هر کی نتونه سریع برای خودش

یه جا بگیره گرگه و...ادامه بازی.

 

بچه ها هم همدیگر رو هل می دن تا خودشون بتونن روی

صندلی بشینن. با این بازی ما از بچگی به کودکان

خود آموزش می دیم که هر کی باید به فکر خودش باشه.

در مهدکودک های ژاپن9صندلی می ذارن و به 10 بچه

می گن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین.

پس بچه ها نهایت سعی خودشونو می کنن و همدیگر

رو طوری بغل می کنن که کل تیم 10 نفره روی 9

تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10

نفر روی 8 صندلی ، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و

همین طور تا آخر. با این بازی اونا به بچه هاشون

فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد می دن.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکلکهای جالب آروین

 

 

 

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم تیر 1391ساعت 15:44 توسط باباومامان | نظر بدهید

 شکلکهای جالب و متنوع آروینشکلک های جالب و متنوع آروین
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم تیر 1391ساعت 15:26 توسط باباومامان | 2 نظر

 

سلام هستیم امشب بدجوری خسته شدم

بعداینکه خوابوندمت اومدم سراغ وبلاگت ازاوله اول

تغییرش دادم من که خیلی دوسش دارم خستگیمو برطرف کرد

مبارکت باشه گل باغ زندگیم

دنیای زیبا

 

+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم تیر 1391ساعت 1:22 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

مامان می گفت:

 

 

خواب می دیدم بچه

 

شدم

 

 

مثل گل باغچه شدم

 

 

پیرهن چین

 

چیین پوشیدم

 

 

 

 

 

 

شکلکهای جالب آروین

دنبال توپم دویدم

 

 

اماوقتی بیدارشدم

 

 

دیدم که بچه نیستم

 

 

 

یک گل باغچه نیستم

 

 

خودم یه بچه دارم

 

00200000

گل توی باغچه دارم

 

 

بچه من گل منه

 

 

قمری وبلبل منه

 

+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم تیر 1391ساعت 23:57 توسط باباومامان | یک نظر

 

 

 شکلکهای جالب و متنوع آروینشکلکهای جالب آروین

+ نوشته شده در جمعه شانزدهم تیر 1391ساعت 14:24 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

زنده بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com

 

باد ایل بزرگ کلهر زادگاه

 

 

 

 

شیران اریایی اصیل درود

 

 

برایران عزیز درود برسیاسیاه

 

 

کلهر

 

 

+ نوشته شده در جمعه شانزدهم تیر 1391ساعت 14:17 توسط باباومامان | نظر بدهید

 

شکلکهای جالب آروین

سلام زندگی سالگرد

 

 

 

ازدواجمونو با تمام وجودم

 

 

 

بهت تبریک میگم شما

 

 

عشق ابدی من

 

 

 

 

هستین دوستت دارم

 

بانوی

 

 

 

مهربانم نایت اسکین

+ نوشته شده در جمعه شانزدهم تیر 1391ساعت 13:32 توسط باباومامان | یک نظر

 

سلام گل باغ زندگی دیروزکه مصادف

با تولد امام عصر بود همزمان ششکلک های جالب و متنوع آروینده بود باسالگرد ازدواج منو باباجونی الهی فداش بشم خیلی

دوستش دارم

 

به همین خاطر نهار دعوت باباجون رفتیم بیرون

رفتیم پارک ناژوان اونجا خیلی خاک بازی کردی بابایی

گفت بذارم سیر بازی کنی تاساعت ۱۶اونجابودیم بعد

رفتیم نمایشگاه خزندگان چندش اور بود توهم همش

به شیشه مارها دست میزدی وقلب منو

میلرزوندی ازاونجا رفتیم میدان نقش جهان

رفتیم پیش اسبها که تو نازشون کردی دیروز

خیلی شیرینی پخش میکردن مردم عاشق

امام زمان خیلی خوش گذشت شب امدیم

خانه زنگ زدم مادرجون تبریک گفتم بعد

بغلم اروم خوابیدیاقاجونی خیلی

دوستت دارم سالگرد ازدواجمون مبارک

 

 

دانیال جان دوستت دارم

عزیزم

اریانا دختر نازم عاشقتم

+ نوشته شده در جمعه شانزدهم تیر 1391ساعت 13:18 توسط باباومامان | 2 نظر

 

 

 

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)