نوزدهم ماه مبارک رمضان
سلام عزیزم باباجونی اخرش مرخصی گرفت به امید خدارفتنمون قطعی شدهنمیدونم چرا
یه لحظه شادم یه لحظه استرس ونگرانی میادسراغمهروقت رفتیم باماشین خودمون رفتیم حالا
که
باباجونی ماشینو فروخته واسه راحت نبودن نانازم تواتوبوس نگرانم یکی دو ساعت نیست ١٢ساعت
شایدم بیشتر توراهیمچندوقت پیش که بامادرجون دایی میثم برگشتیم بابای خوبم اتوبوسwapگرفته
بود واسمون خیلییی عالی بوداحساس خستگی نکردییمباباجونی گفته بازم ازاون اتوبوسا
سوارمیشییم خداکنه بازم گیرمون بیادتا دیگه خیالم راحت بشهچقدرسخته دوری قربت اگه ماهم
توشهرخودمون بودییم به کجابرمیخورد خدایا ناشکرنیستم خدایا بازم توکل برخودت همه چیزوبه خودت
سپردم امروز روز ضربت خوردن امام علی قربون مظلومیتت برم اقامامانم تواین شب نذر داره جایه من
ودخترم خالییییییییگله مامان خدابزرگه خودش همه چیرو درست میکنه قربت وتنهایی ماهم حکمتی
داره که ازش بی خبرییم خداااااااایا شکرررررررررررررررررررررررررت شاییدتاوقت برگشتن نتونم واست
بنویسم نازنینم اگه شد بازم میام اگرم نشدتا موقع برگشت بم مطالب وعکسههای جدیدایشاالله
اریانا جان خیلی دوست
دارم عزیز دلم